خدای سبحان، خدای متعال، خدای مهربان، خدای رئوف، خدای خوبی ها، خدا خریدار است. همه عالم به تماشای این معامله پر سودند، حسین نه تنها کار ابراهیم را، بلکه کار همه پیامبران را با خون تثبیت میکند.
شاید یکی از بارزترین جلوه های عبدالله نقش تربیت والدین در بروز این رشادت بود و به رخ عالم کشید که تربیت صحیح از دل یک خانواده است که نسل های بعدی یک اجتماع را به نسل های تاریخ ساز یک انقلاب نزدیک میکند.
خدا خون خودش را در کربلا ریخت تا همه را زنده کند، همه آنانکه از خاکند، زیرا که از هر طایفه ای را صدا زد و با خون خود آبیاری کرد. نامی بر جای گذاشت که تا دنیا دنیاست، امید را به بشریت تزریق کند.
این قطعه از یادداشت امروز را از زبان شیخ مفید بشنویم: چون صبح شد، امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرود آمد و نماز صبح خواند. دوباره سوار شد و با یاران خود سمت راست را پیش گرفت. میخواست یاران خود را از سپاه حر جدا کند، حر نیز میآمد و امام و یارانش را مانع میشد و میخواست آنان را به سمت کوفه برگرداند، آنان هم امتناع میکردند. چنین ادامه یافت تا به نینوا رسیدند، جایی که حسین ـ علیه السّلام ـ آنجا فرود آمد. ناگهان اسب سواری را دیدند. سلاح بر تن و کمان بر دوش که از کوفه میآمد. همه به انتظار ایستادند. چون به آنان رسید، به حر و یارانش سلام کرد، اما به حسین و اصحاب او سلام نداد.
وقتی خدا عالم را خلق کرد، برای نشاط و سرزندگی و سعادت عالم، میبایست خون را در رگهای عالم به جریان درآورد، وگرنه عالم موجودی خشک و بی روح بود که اهل آن در نیستی محض نابود میشدند.